در این ماه، یک مدرسه ابتدایی در St. پترزبورگ، فلوریدا، به دلیل شکایت یک والدین مجرد که گفته بود از فیلم می ترسد، نمایش یک فیلم دیزنی در سال 1998 درباره روبی بریجز، دختر 6 ساله سیاه پوستی که در سال 1960 به یک مدرسه ابتدایی عمومی در نیواورلئان پیوست، متوقف شد. ممکن است به کودکان بیاموزد که سفیدپوستان از سیاه پوستان متنفرند.
مدرسه تا زمان بازبینی فیلم را ممنوع کرد. بنابراین تصمیم گرفتم خودم فیلم را نقد کنم.
اول، در اینجا یک تازهسازی درباره روبی وجود دارد: وقتی او به آن مدرسه پیوست، باید توسط مارشالهای فدرال اسکورت میشد. او با انبوهی از نژادپرستان سفید – بزرگسالان – ملاقات کرد! – تمسخر، پرتاب القاب، تف کردن به او و تهدید جانش. والدین فرزندان خود را کنار کشیدند.
فقط یک معلم به او آموزش می داد، بنابراین آن دختر 6 ساله هر روز باید خودش سر کلاس می بود، برای معلم صرفه جویی می کرد و ناهار را به تنهایی می خورد.
روبی از خوردن می ترسید زیرا یکی از معترضان او را تهدید به مسموم کردن کرد. پدرش شغل خود را از دست داد و خواربارفروش محلی از خانواده او خواست که به فروشگاه برنگردند.
همه اینها توسط یک دانش آموز کلاس اول سیاهپوست تحمل شد، اما اکنون یکی از والدین فلوریدا نگران است که شنیدن، دیدن و یادگیری آن برای دانش آموزان کلاس دوم خیلی زیاد است.
علاوه بر این، از بین تمام روش هایی که داستان روبی می توانست به تصویر کشیده شود، نسخه دیزنی سخاوتمندانه ترین است، از جمله خطوط داستانی توسعه یافته برای معلم سفید پوست روبی و روانپزشک سفیدپوستی که او را درمان کرده است. و در پایان، یک معلم سفید پوست دیگر و یک دانش آموز سفیدپوست به نوعی پذیرش می شوند.
فیلم همان چیزی است که انتظارش را دارید: داستانی غم انگیز درباره فصلی اسفناک در تاریخ ما، با جدیت بیان شده، با برخی از تیزترین لبههای کجشده و درک آن را برای کودکان آسانتر میکند.
اما در فلوریدا، موضوع حمایت از کودکان نیست، بلکه فریب دادن آنهاست. این برای مبارزه با تلقینات بیدار با یک سفیدپوش تاریخی است.
و دولت در این کمپین به تک تک والدین اختیارات فوقالعادهای به عنوان سرباز پیاده داده است: در این مورد، ظاهراً یک والدین معترض کافی است تا درسی درباره تاریخ بسیار اخیر ما زیر سؤال برده یا حتی ممنوع شود. به یاد داشته باشید: بریجز یک شخصیت باستانی در یک کتاب درسی غبارآلود نیست، او امروز زنده و سالم است. او 12 سال از مادر خودم کوچکتر است.
اوایل امسال، در همان منطقه مدرسه، «آبیترین چشم» تونی موریسون در تمام دبیرستانهای ناحیه ممنوع شد، زیرا یکی از والدین از صحنه تجاوز جنسی در کتاب شکایت کرد.
همچنین در این ماه، یک مدیر در فلوریدا پس از اینکه مجسمه دیوید میکل آنژ را به دانشآموزان نشان دادند و سه والدین شکایت کردند، تحت فشار قرار گرفت تا استعفا دهد.
دادن این همه قدرت به تعداد کمی از والدین برای دور کردن گزینههای آموزشی از دیگر والدین و فرزندان، با روح دموکراسی و تحقیق آزاد در تضاد است و نوعی استبداد والدین را در مورد افراد حساس، آسیبدیدگان غیرقابل توضیح و ظالم بدخواهانه تثبیت میکند.
این نشاندهنده دورانی از بدبختی در مدارس فلوریدا است، که همگی با حسن نیت قانونگذاران تندرو ایالت و فرمانداری انجام میشود. جنگ کیشوتیک رون دیسانتیس با بیداری.
چه اتفاقی میافتد اگر این دستکش به بیرون برگردد و والدین اقلیت شروع به شکایت از آموزش جنبههای دیگر تاریخ و فرهنگ آمریکا کنند؟
چه اتفاقی میافتد اگر درسها یا کتابهای مربوط به توماس جفرسون را رد کنند، زیرا او به دختر نوجوانی که به بردگی گرفته بود، سالی همینگز، تجاوز کرد و پدر فرزندانش بود، از جمله حداقل یکی از آنها که در دوران کودکی به دنیا آمده بود. (برای ثبت، من تمام رابطه جنسی بین برده ها و کسانی را که به بردگی گرفته اند تجاوز به عنف می دانم، زیرا رضایت برده غیرممکن بود.)
چه اتفاقی می افتد اگر یکی از والدین به مدرسه ای که روز کلمب را جشن می گیرد اعتراض کند زیرا کریستف کلمب یک استعمارگر دیوانه بود که دختران جوان را به عنوان برده جنسی می فروخت؟
چه اتفاقی میافتد اگر والدین به کتابها و جشنهای شکرگزاری اعتراض کنند، زیرا تصویر استاندارد اولین روز شکرگزاری به عنوان ملاقاتی در میان دوستانی که گرد هم آمدهاند تا فضل و تفاوت را به اشتراک بگذارند، یک افسانه است؟
اگر آنها به خود کتاب مقدس که شامل تجاوز جنسی، زنای با محارم، شکنجه و قتل است اعتراض کنند، چه؟
تاریخ پر از وحشت است. ما به خود و فرزندانمان هیچ لطفی نمی کنیم که خلاف آن وانمود کنیم.
یادگیری در مورد بی رحمی انسان لزوماً ناراحت کننده است. در آن ناراحتی است که همدلی ما آشکار می شود و عدالت ما بیدار می شود.
این بحثها همچنان بر ناراحتی کودکان سفیدپوست متمرکز است، اما به نظر میرسد که احساسات کودکان سیاهپوست را نادیده میگیرد.
وقتی فیلم را تماشا میکردم، وقتی دوباره داستان روبی را مرور میکردم، بهطور باورنکردنی ناراحت بودم، گاهی عصبانی و گاهی اشک میریختم.
چطور اتفاق افتاد؟ چگونه آن لحظه را گرامی بداریم و ظلم نژادپرستان را محکوم کنیم و شجاعت او را تمجید کنیم؟ و چگونه به تأثیر تبعیض نژادی بر تجربه آمریکا بپردازیم؟
اگر ترسیم دقیق نژادپرستی و ظلم سفیدپوستان معیاری است که با آن می توان آموزش و مواد آموزشی را ممنوع کرد، آموزش واقعی و کامل تاریخ آمریکا چگونه ممکن است؟
شاید تحریف موضوع باشد. این رستاخیز یک لحظه از دست رفته است که در آن یک تاریخ تجدیدنظرطلب برای احیای نژادپرستان جنوبی ساخته شده است.
موج سانسوری که ما شاهد آن هستیم همچنین برای من به کتاب مقدس “برده” اشاره می کند، متنی خلاصه شده که در دهه 1800 در هند غربی برای آرام کردن برده ها استفاده می شد. گذرگاههایی که آزادی را تداعی میکردند بریده شدند و گذرگاههایی که از بردهداری حمایت میکردند نگه داشته شدند. این یک ابزار جنگ روانی بود که به عنوان متن مقدس جلوه گری می کرد.
فلوریدا دسانتیس درگیر جنگ روانی مشابهی است. میدان نبرد آن نژاد، جنسیت و تمایلات جنسی است و روایت های فراگیر را ناپالم می کند.
سانسورچیان صلیبی دولت، آسایش جهل را بر ناراحتی حقیقت ترجیح می دهند.