مرگ کورمک مک کارتی، رماننویس، در روز سهشنبه، موجی از خوانندگان را برانگیخت که بخشهای مورد علاقهاش، خاطرات خواندن کتابهای او را به اشتراک گذاشتند – و گاه گاهی با نویسنده منزوی مواجه شدند.
در اینجا منتخبی از این نظرات است که نشان دهنده راه های بسیاری است که نوشته مک کارتی – که اغلب به عنوان ترسناک و حتی ویرانگر توصیف می شود – اثری ماندگار بر خوانندگان گذاشت. این پاسخ ها برای طولانی بودن و وضوح ویرایش شده اند.
برخی از خوانندگان خاطرات واضحی از اولین باری که کار مک کارتی را کشف کردند – و تأثیر ماندگار آن را به اشتراک گذاشتند.
من در سال 1992-1993 در سال آخر کالج بودم که وارد کتابفروشی Borders در میدان Rittenhouse در فیلادلفیا شدم. «همه اسب های زیبا» اخیرا منتشر شده بود و روی میز نمایش قرار داشت. نمی دانم چه مدت آنجا ایستادم، ریشه در آن نقطه داشتم، می خواندم و ورق می زدم. من کتاب را خریدم، خواندم، سپس همه چیزهایی را که تا آن زمان و از آن زمان نوشته بود، خواندم.
پس این مربوط به 30 سال پیش است. وقتی نوبت به نویسندگی او می رسد برای من همین بوده است. تأثیر می گذارد، اثری از خود به جای می گذارد، من را به نوعی تغییر داده است، به طوری که می توانم اکنون، از 50 سالگی، به گذشته نگاه کنم و به یاد بیاورم که وقتی داشتم رمان های او را می خواندم کجا بودم، و وقتی برای اولین بار یکی را تمام کردم چه احساسی داشتم. .
او ممکن است آن نوع نویسنده ای نباشد که همه به آن علاقه داشته باشند. اما برای من، او نشاندهنده تواناییهای نوشتن و داستانسرایی از نظر کیمیاگری است که کلمات میتوانند با آن چنگ بزنند، قالببندی کنند و تغییر دهند و چگونه جهان را ببینی. چه نویسنده ای.» – میلان کارول، بالتیمور، Md.
«جاده» را در یک جلسه، یک شبه خواندم و هرگز رها نکردم. من برای همیشه در دام آن چشم انداز می مانم.» – دایانا دوبراوسکی، بهار نقره ای، Md.
“خداحافظ یکی از بزرگان تاریخ. اگر بخواهم یک کتاب را برای حمل در سبد خرید شکسته ام در دنیای پساآخرالزمانی انتخاب کنم، آن کتاب “Suttree” است، کتابی که هر بار که آن را می خوانی بهتر می شود.” – یوآو گرونشتاین، نیویورک، نیویورک
زمانی که دخترم را باردار بودم، کتابهای کورمک مک کارتی را کشف کردم و به خوبی به یاد دارم که «مریدین خون» چقدر تأثیرگذار بود. شاید این هورمونها بود، اما من احساس میکردم که نثر غنایی است و به شیوهای جالب تغییر میکند، حتی وقتی ترسناک را توصیف میکند.
هفته قبل از تولد دخترم «جاده» را خواندم. این به من آموخت که عشق والدین چقدر باید شدید، عالی و پایدار باشد.” – نیلیما نیگام، ونکوور، بریتیش کلمبیا
«کتابهای او بهگونهای که تعداد کمی از نویسندگان دیگر مرا تحت تأثیر قرار دادهاند. نوشته های او برای ما هدیه است. ممنون و راحت باش آقا مک کارتی همیشه به یادت خواهی ماند.” – کارین قایقران، سانتافه، NM
برخی از نظر دهندگان در مورد برخورد حضوری با مک کارتی نوشتند.
اولین آشنایی من با کورمک مک کارتی زمانی بود که دوست دختری از من خواست تا «فرزند خدا» را بخوانم. غنای زبان مرا به یاد فاکنر انداخت. طولی نکشید که من شیفته «Suttree» و در نهایت «Blood Meridian» شدم.
او به مغازه عتیقه فروشی من سر می زد، اما آنقدر ساکت و آرام بود که نتوانستم او را بشناسم. علایق او کتاب هایی در زمینه علم، تاریخ و فلسفه بود. وقتی با کارت اعتباری اش پرداخت کرد، متوجه شدم کیست.
با این حال، ای کاش می توانستم بیشتر سکوتم را حفظ کنم. او مشتاق حرف زدن نبود مگر در پاسخ مودبانه به سؤالات در مورد موضوعاتی که می خواند.» – ریچارد موریان، اسکاتسدیل، آریز.
“من گهگاه کورمک را در افتتاحیه گالری در سانتافه می دیدم. یک روز عصر او در مراسم افتتاحیه دوست خوبش، هنرمند جیمز دریک، بود که دیدم شخصی به سمت او می رود تا به او بگوید که چقدر کتاب هایش را دوست دارند. او یک چرخش کوچک درست کرد و با سرعتی به سمت در رفت که مانع از خروج کسی شد.
من کار او را تحسین کردم و دریافتم که “جاده” یک نامه عاشقانه بسیار تاثیرگذار به پسرش است. تحسین می کردم که او می تواند در نوشته هایش، بلکه در زندگی اش با جامعیت مرگ مقابله کند. به ندرت پیش می آید که یک هنرمند با شهرتش تغییر نکند.» – گری اسنایدر، سانتافه، NM
و دیگران قدردانی و احترام خود را از زبان چخماق و گاهی بی رحمانه مک کارتی ابراز کردند.
“چه باخت. بسیاری از آثار منحصر به فرد و ویرانگر، از “فرزند خدا” تا “عبور” و “مسافر”. استفاده مکرر مک کارتی از علائم نگارشی، که در ابیت ذکر شده است، به قدرتمندتر شدن نوشته او کمک کرد. اغلب به عنوان یک دمدمی مزاج توصیف می شود. کمتر در مورد صنایع دستی بحث شده است.
سعی کنید جمله را بعد از جمله توصیفی بدون کاما یا خط تیره بنویسید. و نوشتن سخنرانی بدون گیومه یا توجه به اینکه کدام شخصیت در دیالوگ کلمات را گفته است. دستیابی به آن نیازمند شفاف ترین و دقیق ترین نثر است. این نیاز به نبوغ دارد و او آن را داشت.» – خان رایس، لیون، فرانسه
«من امروز، یک ساعت قبل از خواندن این داستان، «مریدین خون» را به معنای واقعی کلمه تمام کردم. من دلخورم – البته، او مجموعهای بسیار آراستهتر، گرافیکی و زیباتر اما بیرحمانهتر از کلمات را برای بیان این احساس پیدا میکرد. و او این کار را در آن معجزه خونین یک رمان انجام داد.» – ویک ویلیامز، رنو، نو.
اولین کتاب مک کارتی که خواندم «نصف النهار خون» بود. در یک سال هفت بار خواندم. من هرگز چیزی به این قوی، تاریک و در عین حال آنقدر واقعی نخواندم. آن کتاب مرا آزار می دهد.
عبارت، زبان، توصیفات واضح. مرد می توانست با کلماتش منظره ای را ترسیم کند و به نظر می رسید با تلاش بسیار کمی این کار را انجام می داد.
واقعاً یکی از نویسندگان بزرگ آمریکایی: او اثری از خود بر جای گذاشت و از این کار عذرخواهی نکرد.» – آنتونی هولوگونیس، النتون، فلوریدا.
او هرگز جمله ای ننوشت که مرا به این فکر نکند که جمله بعدی چگونه خواهد بود. و همیشه یک جمله بعدی وجود داشت. تا به حال.” -تونی بیکرت، رودخانه ایگل، آلاسکا