صبح روز یکشنبه در خیابانهای فیلادلفیا هیچ کنفتی پخش نشد، شعار «ما قهرمانیم» یا دود آتشبازی جشنها شنیده نشد. این شهر هر دو سری مسابقات جهانی و فینال جام لیگ برتر فوتبال را در روز شنبه در مدت حدود پنج ساعت از دست داد.
اما در ساعت 12 شب یکشنبه، در اسکله متروکه ای در امتداد رودخانه دلاور، مردی ریشو با پیراهن بدون آستین سفید پشت میز موقتی نشسته بود و در حالی که ده ها نفر دور هم جمع شده بودند، با دقت به بشقاب خیره شد. آنها برای وزش باد آماده شدند تا او را در آخرین مرحله از چالشی که خود تحمیل کرده بود تشویق کنند: بلعیدن 40 مرغ جوجه گردان در 40 روز.
شاید آن مرد، الکساندر تومینسکی، 31 ساله، کسی باشد که پس از یک آخر هفته بدبخت پر از شکست، رستگاری را برای آنها به ارمغان بیاورد.
“آن پرنده را بخور!” آنها شعار می دادند. و او آن را بخورد.
در یک ساعت، آقای تومینسکی، سرور رستورانی در شهر، چهلمین جوجه جوجه گردان خود را در چند روز خورد و یک سفر اودیسه ای را به پایان رساند که هزاران نفر را در فضای مجازی مجذوب و متحیر کرده بود و لحظه ای شادی را به یک شهر شکست خورده، فرصتی برای فریاد زدن به ارمغان آورد. و اعلام پیروزی برای شخصی که اکنون به عنوان “مرد مرغ فیلادلفیا” شناخته می شود.
او عصر یکشنبه در مصاحبه ای گفت: خوشحالم که تمام شد. “بدن من آماده ترمیم است.”
در عوض، جستوجوی جوجه او با هدفی صمیمانه و تقریباً وجودی آغاز شد: بیشتر مردم جهان درد دارند، آقای. تومینسکی گفت، پس باید کاری کند که برایش دردناک باشد تا دیگران را بخنداند.
او گفت: عجیب به نظر می رسد. اما من فقط احساس می کردم که این کار را به یک دلیل بسیار مهم انجام می دهم.
او گفت که او ابتدا قصد داشت به مدت 30 روز مرغ جوجه گردان بخورد زیرا احساس درستی داشت. این چالش 10 روز دیگر تمدید شد پس از اینکه او احساس کرد به اندازه کافی دور نرفته است.
در ابتدا درد نداشت. او جوجه ها را در 20 دقیقه می خورد. اما بعد از چند هفته، او شروع به احساس گرفتگی، نفخ از تمام سدیم کرد و گفت که به این باور رسیده است که می تواند “نبض قلبم را در شکمم احساس کند.” او حدود دو ساعت طول میکشد تا هر یک از جوجهها را بجود که، او تأکید کرد، همیشه کاملاً خورده میشد و معمولاً تنها وعده غذایی او در روز بود. (او در طول 40 روز حدود 16 پوند از دست داد.)
آقای. تومینسکی فکرش را در آن زمان به یاد می آورد: “این فقط کمی ناراحتی و فداکاری برای شادی است که به نظر می رسد مردم را به ارمغان می آورد.”
در اولین عمومی خود پست در مورد مصیبت در اکتبر 8، که در روز 11 چالش آمد، ردی از یک لبخند کم رنگ را می توان روی صورت او تشخیص داد. در بیشتر بقیه عکس ها لبخندی وجود ندارد، فقط ابروهای شیاردار، دوده دست روی سرش سوگند a نگاه کن که به نظر می رسد ارتباط برقرار می کند: به من کمک کن.
او گفت: “درد بخشی از آن است.” “آزار، شکنجه – همه اینها فقط بخشی از تجربه است.”
با خوردن ده ها مرغ چه چیزی یاد می گیرد؟ خوب، او گفت، آنها مانند یک “بمب حسی” هستند.
او گفت که گوشت تیره آن خیلی شور و چرب است. گوشت سفید خشک است. وقتی گوشت را نوک میزند و میگیرد، انگشتانش چرب میشود و هر بار که بیشتر داخل آن میگردد، صداهای لزج او را پس میکشد. در حالی که در تلاش برای عبور از 11 روز آخر چالش بود، آقای. تامینسکی گفت که مرغ را به قطعات کوچک می جود، آن را در دهانش می ریزد و با آب می ریزد. او گفت: «اصولاً من جوجه را خوردم.
با این حال، آقای تومینسکی گفت، انجام این کار ارزشمند به نظر میرسد، زیرا مضرات خوردن 40 جوجه در مقایسه با آنچه که دنیا با آن زندگی میکند و هر روز میبیند، بسیار کوچک است.
او گفت: “این عجیب به نظر می رسد، اما اگر به دلایلی احمقانه از این اتفاق می گذشتم، “با این فداکاری خوب می شدم.”
شهر او این تعهد را با طغیان ستایش جبران کرده است. برخی پرسیدند که آیا او می تواند برای شهردار یا رئیس جمهور نامزد شود؟ یک نفر گفت الف عکس از آقای تومینسکی که شکمش را نشان میدهد، که در میانه چالش روز یکشنبه گرفته شد، متعلق به یک موزه بود.
روز یکشنبه به عنوان آقای تومینسکی آماده شد تا آخرین لقمه نمکی خود را تمام کند، از روی میز بلند شد، با جمعیت روبرو شد و “خیابان های فیلادلفیا” اثر بروس اسپرینگستین را نواخت.
آقای “هیچ فرشته ای به من سلام نمی کند.” اسپرینگستین زمزمه کرد. سپس آقای تومینسکی دستش را در هوا بلند کرد و نسخه بعدی خود را فریاد زد: “فقط من و شما دوستان من هستیم!”
آقای. تومینسکی گفت فیلادلفیا “شهر بسیار جالبی” است که در آن فرد می تواند “مبارزه های زیادی” را تجربه کند، اما او گفت که این مکان همچنین جایی است که “مقدار باورنکردنی پشتکار” را در آن پیدا کرده است.
اگرچه ممکن است او آزمایش استقامت خود را تمام کند. او گفت که از قبل می داند وعده غذایی بعدی او چیست: سوشی.